English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (7078 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
heavier U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavies U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heaviest U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavy U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
yorker U توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
fast break U حمله سریع به دروازه
deciding U نزدیک به دروازه حریف
He was approaching the gate. U او [مرد] به دروازه نزدیک شد.
clears U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clear U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clearest U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clearer U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
headmen U پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
headman U پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
rollover U استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
team handball court U مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
passout U پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
kick save U نجات دروازه با پای دروازه بان
marine express U کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
goal judge U داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
the curtain falls U پرده میافتد
it is of frequent U بسیار اتفاق میافتد
gutter ball U گویی که به شیار میافتد
way the wind blows <idiom> U چیزی که اتفاق میافتد
f. come f.served U رودتر راه میافتد
dma U اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
elements U دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
element U دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
commonest U آنچه اغلب اتفاق میافتد
commoners U آنچه اغلب اتفاق میافتد
common U آنچه اغلب اتفاق میافتد
processionist U کسیکه با دستهای راه میافتد
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
dma U CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
foot pedal switch سوئیچی که با پدال پایی بکار میافتد.
chippie U ضربه کوتاه هوایی که به سوراخ میافتد
lenght U ضربهای که توپ روی دیوارعقب میافتد
combinatorial explosion U موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
lineball U توپی که روی خط میافتد و قبول نیست
netball U توپی که پس از برخورد با لبه تور به زمین میافتد
butterfingers U کسی که چیز زود از دستش میافتد و میشکند
air operated tipping gear U چرخ دندهای که با فشار هوابه کار میافتد
hole in one U گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
snap pass U پاس سریع با پیچش سریع مچ
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
cyclic U دستیابی به اطلاع ذخیره شده که فقط در یک نقط ه مشخص در حلقه اتفاق میافتد
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
goalpost U تیر دروازه تیر عمودی دروازه
goalposts U تیر دروازه تیر عمودی دروازه
speediness U سریع السیر سریع
speedy U سریع السیر سریع
coincidence circuit U مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
coincidence element U مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
an intercurrent disease U ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
spigot U لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
hoops U دروازه
goal area line U خط دروازه
portals U دروازه
hoop U دروازه
goals U دروازه
portal U دروازه
goal U دروازه
port U دروازه
gate U دروازه
gates U دروازه
gateway U دروازه
barbican U دروازه
barbacan U دروازه
gateways U دروازه
hoops U دروازه کروکه
wicket U دروازه کوچک
starting gate U دروازه شروع
hoop U دروازه کروکه
goal crease U محوطه دروازه
goal keeper line U خط دروازه بان
goal keeper U دروازه بان
own goals U گل به دروازه خودی
own goal U گل به دروازه خودی
tend goal U دروازه بانی
wickets U دروازه کوچک
tend goal U حفظ دروازه
goal U دروازه بان
goals U دروازه بان
saved U نجات دروازه
goalkeepers U دروازه بان
goal tender U دروازه بان
logic gate U دروازه منطقی
gatekeepers U دروازه بان
gatekeeper U دروازه بان
gate keeper U دروازه بان
keepers U دروازه بان
keeper U دروازه بان
goal mouth U دهانه دروازه
gatepost U بازوی دروازه
goal posts U پایههای دروازه
gateposts U بازوی دروازه
keep goal U دروازه بانی
save U نجات دروازه
saves U نجات دروازه
goalar U دروازه بان
goalkeeper U دروازه بان
attacting zone U منطقه دروازه
goal area U منطقه دروازه
between the pipes U تیر دروازه
puck stopper U دروازه بان
octroi U مالیات دم دروازه
in goal U دروازه بان
goalies U دروازه بان
goalie U دروازه بان
octroi U دروازه بانی
flopper U دروازه بان شیرجه رو
gatehouse U اطاق دروازه بان
warder U نگهبان دروازه یا قصر
petard U بمب دروازه ریز
gates U دروازه شروع اسکی
long ball U پرتاب از دور به دروازه
warders U نگهبان دروازه یا قصر
gatehouses U اطاق دروازه بان
offside line U خط فرضی موازی با دروازه
goalposts U تیرک عمودی دروازه
double reverse U شوت برگردان به دروازه
upright U تیرک عمودی دروازه
goalpost U تیرک عمودی دروازه
standup goalie U دروازه بانی ایستاده
gate post U تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
goal kick U شوت بسوی دروازه
goalkeepers U دروازه بان فوتبال
goalkeeper U دروازه بان فوتبال
changing the goal keeper U تعویض دروازه بان
catching glove U دستکش دروازه بان
shooting U شوت بسوی دروازه
goal games U بازیهای دروازه دار
crossbars U تیرک افقی دروازه
crossbar U تیرک افقی دروازه
sally port U دروازه بزرگ قلعه
goalthrow U پرتاب دروازه بان
shot direct at goal U شوت مستقیم به دروازه
goal umpire U دروازه بان واترپولو
gate U دروازه شروع اسکی
twentyfive U خط 52 یاردی موازی با خط دروازه
sally port U دروازه عبور از قلعه
shootings U شوت بسوی دروازه
send-offs U حرکت اسبها از دروازه شروع
defensive U منطقه دفاعی شامل دروازه
stick glove U دستکش کلفت دروازه بان
nineteens U علامت تعویض دروازه بان
nineteen U علامت تعویض دروازه بان
punch the ball U مشت کردن دروازه بان
seelos U دروازه بشکل اچ در مارپیچ کوچک
send off U حرکت اسبها از دروازه شروع
touch in goal line U ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
touch in goal U محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
gatepost U تیر چار چوب دروازه
gateposts U تیر چار چوب دروازه
in U توپی که وارد دروازه شده
clears U دفع توپ ازحوالی دروازه
drop a goal U ضربه زدن بر فراز دروازه
gatehouses U اطاق یازندان بالای دروازه
logic U دروازه یا ترکیب دروازههای منط قی
in- U توپی که وارد دروازه شده
active U دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
clearest U دفع توپ ازحوالی دروازه
clearer U دفع توپ ازحوالی دروازه
gatehouse U اطاق یازندان بالای دروازه
clear U دفع توپ ازحوالی دروازه
send-off U حرکت اسبها از دروازه شروع
it occurs twice a day U روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
battering ram U میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
uprights U تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
peel U گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
peels U گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
A creaking gate hang long. <proverb> U یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
goal throw U پرتاب ازاد دروازه بان واترپولو
goal kick U ضربه ازاد مستقیم روی دروازه
battering rams U میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
hanging-post U [تیرک عمودی که در یا دروازه به آن آویزان می شود.]
field goal U رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
field player U بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
drop goal U رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
faubourg U قسمتی ازشهر که بیرون دروازه باشد
dropped goal U رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
end zone U منطقه 09 متری بین خط دروازه و خط انتهایی
place kick U توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
inverter U دروازه منط قی برای امکانات بر عکس کردن
smothers U شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smother U شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smothered U شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
three state logic U دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
smothering U شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
inhibit U ورودی دروازه که سیگنال خروجی را بلاک میکند
inhibits U ورودی دروازه که سیگنال خروجی را بلاک میکند
Recent search history Forum search
1tink and grow rich
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
1wife is life life is knife knife kill the life
1usually i moved much faster_ask the other girls that i'd been out with.
0كشيدن دروازه از چوكاتش
0من باید سریع ترک کنم .به انگلیسی چی میشود
0نحوه کار با نرم افزار waze
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
0ما آمده ایم تا شما را یک قدم به اهدافتان نزدیک کنیم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com